پرنیا پرنیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
روشناروشنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
مریممریم، تا این لحظه: 40 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
صادقصادق، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
پیوند عاشقانه ی ماپیوند عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

پرنیا، روشنا و لیانا عشق مامان و بابا

چهل روزگیت مبارک

سلام روشنا جوونم . 😍 امروز چهل روزگی تو نازنین بود . الهی قربون چهل روزگیت بشم من🤗. امروز اعمال چهل روزگیت رو طبق سفارش مامان جونت بجا آوردم . راستی که ده روزگیت  خودم تنهایی بردمت حموم.یه جورایی شجاع شدم و نمی خواستم مامان جونی اذیت بشه و تو هم دختر خوبی بودی وگذاشتی مامان راحت حمومت کنه..بعد حموم  دلت می خواد بخوابی .انقده نازو ملوس می شی مثل فرشته هاااااا دست مامان جون و خاله هات درد نکنه . تو این چند وقتی که خونه ی مامان جون بودیم خیلی اذیت شدن و کمکمون کردن . انشالله سایه بزرگترها همیشه بالا سر ما کوچیکترها باشه . به سلامتی چهل روز هم از متولد شدنت گذشت و خدا همچنان مراقب تو کوچولوی ناز هستش . پس با قدم...
10 مهر 1396

تاسوعا و عاشورای حسینی 96 همراه با روشنا

  سلام به گل خوشبوی بابا و مامان   ، 😍 ​​​​و اما به اولین تاسوعا و عاشورای حسینی  نزدیک می شیم . بیا دستهای کوچیک و قشنگت رو، رو به آسمون بگیر و برای تمام کسانی که آرزوی داشتن یه نوزاد تو دلشونه ؛  دعا کن که خدا به حق شش ماهه حسین ، یه کوچولوی خوشگل و سالم بهشون هدیه کنه ..🙏    بیا از خدا بخواهیم تا همه بیماران رو شفا بده و خوشی و سلامتی رو بهشون هدیه کنه.🙏 بیا از خدا بخواهیم که بحق خانم فاطمه زهرا هر چی کودک و نوزاد بیمار هست رو به خاطر آه دل پدر و مادراشون شفا بده .🙏 بیا دعا کنیم تا خدای خوب ومهربون حافظ و نگهدار تمام بچه های معصوم و دوست داشتنی و همچنین پدر و مادرهای مهربونشون ب...
25 شهريور 1396

قدم نورسیده..........وزیباترین هدیه خداوند

به شکرانه ی خداوند و سپاس از لطف و رحمت بیکرانش دومین فرزندمون به سلامتی روز سه شنبه 31 مرداد 96 ساعت 10 صبح با زایمان طبیعی به دنیا اومد...........  واین روزشد یکی دیگه از روزهای شیرین زندگیمون که به لطف پروردگار شامل حالمان شد.                                                                                                                &nbs...
19 شهريور 1396

روزهای آغازین تولد دومین دخترنازم

فرشته کوچولوی مامان و بابا ،آبجی کوچولوی پرنیا جون؛به جمع سه نفرمون خوش اومدی.   این روزها ،به عشق وجودت نفس می گیریم، همچین تو دلمون خودت رو جا دادی که حاضر نیستیم واسه ی ثانیه ایی ازت دور باشیم.                                                                                                             &nbs...
15 شهريور 1396

پس کی نی نی مون به دنیا میاد؟....پس کی میرم مدرسه؟....تولد مردادی ها

و اما جمله ی این روزای پرنیا جوووونی...... . پس کی نی نی مون به دنیا میاد؟....پس کی میرم مدرسه؟..   هر روز چشم انتظار به دنیا اومدن آبجی کوچولشه....و از طرفی لحظه شماری واسه ی مدرسه رفتن خلاصه که روزهای آخر کاریم و شروع مرخصی نزدیک بود ،از طرفی تصمیم داشتیم وسایل مونم واسه ی این مدت مرخصی ببریم بیرجند تا امید به خدا تو این مدت انتقالیمونم درست بشه...پرنیا جونم این روزها از فرط خوشخالی ثانیه شماری میکرد تا روزهای شیرینی که در انتظارشه زودتر برسه. روز مرخصی فرا رسید و راهی بیرجند شدیم . این روزها کلی واسه ی خودت صفا می کردی از رفتن به پارک و جاهای تفریحی .....     در ادامه چند عکس ..... ...
25 مرداد 1396

هفته بیست و هفتم بارداری

از اونچایی که هفته 13 بارداریم جنسیت نی نی مون به طور واضح مشخص نبود  منتظر مرخصی بعدی بودیم که بریم بیرجند .. هفته 27 بارداری بود که تصمیم گرفتیم یه مرخصی بریم واسه ی مشخص شدن تعیین جنسیت  ... روزی که نوبت سونو داشتم پرنیا و بابایی هم دلشون می خواست با هام بیان داخل اتاق سونو .و از طرفی پرنیا جون از همون روز اول دوس داشت نی نی مون دختر باشه .همین که نوبت من رسید و وارد اتاق شدیم دکتر پس از اطمینان در مورد سلامت جنین با لبخندی ملیح گفت : خوب نی نی تونم دختره. ...هنوز این جمله رو داشت میگفت که پرنیا جون انقده ذوق زده شد و خودش رو توبغل باباجونش انداخت ،آخه قبل ورود به اتاق ،بابایی سربه سرت میزاشت و میگفت نی نی مون پسره...
19 ارديبهشت 1396

عیدانه 96

سلام به روی ماهت ....... عیدت مبارک پرنیای مهربونم..... روزها چقدر تند میگذرند تا چشم به هم میذاریم تموم میشن انگار همین دیروز بود که سال 95 شروع شد..خداوندا سال جدید رو برای همه ی دوستان عزیزم سالی سرشار از سلامتی و موفقیت قرار بده و برای عزیزترین هایم نیز بهترین ها را رقم بزن .آمین       امسال بر خلاف مابقی سالهای گذشته بنا به دلایلی تصمیم گرفتیم نیمه اول فرودین رو واسه ی مرخصی و بازدید از اقوام در نظر بگیریم که مصادف شد با چندین مناسبت : 29 اسفند ؛روز مادر .30 اسفند ؛سال تحویل و 1 فروردین تولد عمه جونت که با بودن دور همی حسابی بهمون خوش گذشت و مابقی تعطیلات هم به دیدو بازدید سپری شد. ...
21 فروردين 1396