پرنیا پرنیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
روشناروشنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
مریممریم، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
صادقصادق، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
پیوند عاشقانه ی ماپیوند عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 16 سال و 29 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پرنیا، روشنا و لیانا عشق مامان و بابا

خبری در راه است.......

1394/6/29 19:29
نویسنده : مامان مریم
657 بازدید
اشتراک گذاری

 

روزهای آخر شهریور ماه رو سپری می کنیم، و خبری در راه است... آری خبر انتقالی مون که چند وقته در تلاشیم اگه خدا بخواد به زودی زود ،کارامون درست بشه واز دیار غربت به آغوش گرم خانواده برسیم...هر چند فکرشم نمی کردیم تو این چند ساله بتونیم بیایم آخه به همین راحتی ها موافقت نمیشه و به قول دوستام یه معجزه است که یه نفر پیدا بشه و حاضر بشه باهام جابجا کنه....و این رو مدیون تقدیر روزگار و لطف پرودگار  که همیشه شامل حالم بوده هستم و خداوند رو هزاران بار شکر می کنم. شهریور ماه همیشه واسم ماه خوبی بوده  و اکثر اتفاقات خوب تو این ما واسم رقم خورده.....

البته پایان مرداد ماه هم یه خبر خوب که همه ی ما رو خوشحال کرد مشخص شدن وضعیت آقا ابوالفضل شوهر خواهر عزیزم بود که تو تقسیمات بیرجند افتادن و دیگه مجبور نیستیم دوباره از هم دور باشیم ...و اگه خدا بخواد برای اولین بار کل خانواده  در کنار هم خواهیم بود.....

و خبر دیگه ..عقد پسردایی عزیزم ابوالفضل آقا با ریحانه خانم و  مزدوج شدن مهدیه جون آبجی ابوالفضل با آقا مجتبی پسر عمه م که خیلی واسم خوشحال کننده بود ، آرزو می کنم  زندگی شاد و پر از موفقیت رو داشته باشن...

این روزها هوا دلچسب ترشده و حالم رو خوش  و روحم رو نوازش می کنه. مهربان خدایم بابت همه ی نعمت ها والطافت سپاسگزارم.......

 

و اما خاله زینب و آقا مرتضی  چند ماه میشه مزدوج شدن والبته در دوران عقد بسر می برن و شما خیلی با هر دو شون راحتی و همیشه در حال گشت گذار باهاشون هستی 

 

بنده دره به قول خودت دریاچشمک

عزیزم

 

 

 

 

 عاشق این ژست گرفتنتم....

 

 

 

 

 

اینجا هم با عمه جونت که خیلی دوسش داری و خانواده ی پدری در حال تفریح و خوش گذرونی هستی علاقه ی زیاد به رودخونه و دریا داری..........

 

 

 

 

شهربازی بیرجند و لذت  بردن تو از دیدن آب و آبشار

 

 

 

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (3)

مامان ملینا کیانا
25 مهر 94 13:59
سلام مریم جون خیلی خوشحال شدم از خبرت... انشالله که هرجا هستین موفق و سلامت باشین. واقعا معجزه بوده که تونستی جابجا بشی... ما منتظر شیرینی اومدنتون هستیم پس الان دیگه باید اومده باشین اینجا؟! من از بقیه نشنیدم این خبرو؟!!! بعدشم چرا تاریخ های پستات اینقدر عقبه؟!!!! مسابقه ی 20 سوالی شد ببوس دختر نازنین رو... فداش بشم با اون ژست گرفتناش
مامان مریم
پاسخ
سلام سلام عزیزم منم واست آرزوی شادی وسلامتی رو دارم مریم جون کلیک کردی رو تاریخ پست های من ...خوب دلیل داره عزیزم...بعضی وقتا اینجوری میشه دعا کن مریمی زودتر کارامون درست بشه
مامان ملینا کیانا
29 مهر 94 7:51
ببخشید مریم جون آخه فک کردم اشکال از سیستم منه... چون یه سری همین جوری شده بود وبلاگ هارو به موقع آپ نمیکرد. انشالله که زودتر به خواستتون برسین
مامان مریم
پاسخ
سلام مریمم...شوخی بود عزیزم.مرسی از دعات..خیلی خانمی
خاله زینب
5 آبان 94 23:26
سلام مریم جوووونم. ان شاالله به زودیه زود اکی بشه کارتون . ماهمچنان منتظریم. پرنیا جون عشقه. منو دایی مرتضی عاشقشیم. تفریح رفتن باهاش خیلی حال میده. ببوسش. واسهدخودتم بوس بوس.
مامان مریم
پاسخ
سلام به آبجی گلم...دعا کن عزیزم..پرنیا هم بیرون رفتن با شما رو خیلی دوست داره اکثر اوقات از لحظه های باهم بودنتون رو تعریف می کنه...چند روز پیشم میگه من فقط با خاله میرم آرایشگاه