خبری در راه است.......
روزهای آخر شهریور ماه رو سپری می کنیم، و خبری در راه است... آری خبر انتقالی مون که چند وقته در تلاشیم اگه خدا بخواد به زودی زود ،کارامون درست بشه واز دیار غربت به آغوش گرم خانواده برسیم...هر چند فکرشم نمی کردیم تو این چند ساله بتونیم بیایم آخه به همین راحتی ها موافقت نمیشه و به قول دوستام یه معجزه است که یه نفر پیدا بشه و حاضر بشه باهام جابجا کنه....و این رو مدیون تقدیر روزگار و لطف پرودگار که همیشه شامل حالم بوده هستم و خداوند رو هزاران بار شکر می کنم. شهریور ماه همیشه واسم ماه خوبی بوده و اکثر اتفاقات خوب تو این ما واسم رقم خورده.....
البته پایان مرداد ماه هم یه خبر خوب که همه ی ما رو خوشحال کرد مشخص شدن وضعیت آقا ابوالفضل شوهر خواهر عزیزم بود که تو تقسیمات بیرجند افتادن و دیگه مجبور نیستیم دوباره از هم دور باشیم ...و اگه خدا بخواد برای اولین بار کل خانواده در کنار هم خواهیم بود.....
و خبر دیگه ..عقد پسردایی عزیزم ابوالفضل آقا با ریحانه خانم و مزدوج شدن مهدیه جون آبجی ابوالفضل با آقا مجتبی پسر عمه م که خیلی واسم خوشحال کننده بود ، آرزو می کنم زندگی شاد و پر از موفقیت رو داشته باشن...
این روزها هوا دلچسب ترشده و حالم رو خوش و روحم رو نوازش می کنه. مهربان خدایم بابت همه ی نعمت ها والطافت سپاسگزارم.......
و اما خاله زینب و آقا مرتضی چند ماه میشه مزدوج شدن والبته در دوران عقد بسر می برن و شما خیلی با هر دو شون راحتی و همیشه در حال گشت گذار باهاشون هستی
بنده دره به قول خودت دریا
عاشق این ژست گرفتنتم....
اینجا هم با عمه جونت که خیلی دوسش داری و خانواده ی پدری در حال تفریح و خوش گذرونی هستی علاقه ی زیاد به رودخونه و دریا داری..........
شهربازی بیرجند و لذت بردن تو از دیدن آب و آبشار