دو سالگی پرنیا جون
پرنیا آمد و معنی موی سپید پدر و مادر را به خوبی درک کردم،پرنیا آمد و یک دنیا خوبی را برای فرزند آرزو کردن با تمام وجود لمس کردم...آمد و شب نخوابی و نگرانی و استرس را به خوبی برایم معنا کرد و به زیبایی مادر شدم....
من مادر شدم و باید دیگر خودم را نبینم،به خاطرش لبخند بزنم و به روی خودم نیاورم که گاهی چقدر خسته ام و گاهی هم ناراحتی هایی در دلم لانه دارد...مادر شدم و عطر تنت بهترین عطر دنیاست و زیباترین لحظه بودن کنار اوست...
امشب در خانه ما تولدی مختصر ی به یمن قدوم پاک و عزیز فرزندمون برپاست و جشن تولد دو سالگی دختر نازنینم پرنیا جون رو که بابای مهربونش واسه ی خودمون سه نفری مقدماتش رو تهیه دیده تا در اولین فرصت ماه دیگه ایشالله بریم بیرجند و با سارا جون دختر خاله ت که سه ساله میشه جشن با شکوه تری واستون برگزار کنیم تا حسابی به دختر گلم خوش بگذره.
پرنیا جونم از اینکه با اومدنت یک دنیا حرف قشنگ و خاطرات شیرین و تجربیات دلچسب را به ما هدیه کردی خدارو هزاران بار شاکرم