پرنیا پرنیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
روشناروشنا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مریممریم، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
صادقصادق، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه سن داره
پیوند عاشقانه ی ماپیوند عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 16 سال و 22 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

پرنیا، روشنا و لیانا عشق مامان و بابا

تابستان 93

1393/6/20 13:31
نویسنده : مامان مریم
787 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام عزیز دل مامان ...فرشته کوچولوی من ....بی نهایت عاشقتم  و انقدر دوست دارم  که شاید باور کردنی نباشه.....واسه ی همین، تو هم خیلی به من وابسته یی و حاضر نیستی حتی واسه ی لحظه ایی تنهات بزارم ....البته دارم کم کم سعی می کنم واسه ی این که بعدها تو رفتارت ارتباطت و...مشکلی پیش نیاد از وابستگیت به خودم  کمتر کنم ....اما قلبن همه جوره تو قلبمی و تنها جیگر گوشه و یکی یه دونه ی مامانی.....خدای مهربون همیشه مراقب همه ی کوچولوها و همچین پرنیا ی من باش میدونم خیلی کریمی ...و همه جوره هوای همه رو داری به لطف کرمت  همیشه سپاسگذار و شاکرم....

 واما توی این مرخصی چند روزه .....

یه تولد مختصرواسه ی دختر گلم و سارا دختر خاله جونیت گرفتیم .دو تایی تون حسابی ذوق زده شده بودین. همش با کلاه تولدت ور میرفتی و میذاشتی سرت و به زبون خودت  با ناز می خوندی : تبدُد  تبدُد  تبدُت مبالکا.

 

 

عروسی فهیمه جون دختر خاله عزیزم که واسش آرزوی خوشبختی رو دارم یکی دیگه از برنامه هامون بود که از شب حنا بندون به پرنیا گفته بودم می خوایم بریم عروسی فهیمه جون اونم  یاد گرفته بود هر روز می گفت بریم عروسی فمیمه (فهیمه) برقصیم. خلاصه اون شب کلی ذوق کرده بودی  دست میزدی و می خواستی مثل بقیه سوت بزنی ....انقده با مزه دستت رو میزاشتی توی دهنت مثلا" داری تو هم سوت بزنی ...قربونت بشم من.....

واما مسافرت شمال به اتفاق خاله جونت وهمسرشون ، بهمراه سجادو سارا در راستای این مرخصی یکی از برنامه هامون شد ،فکر نمی کردم انقده از دیدن دریا خوشحال بشی  لحظه یی که چشمت به دریا افتادد به عشق آب بازی ، انگار از قفس آزاد شده  بودی و نفهمیدی چه جوری خودت رو بندازی تو آب و یه حرکاتی که نگو .وبابا جونیتم کم نگذاشت و توی آب غوطه ورت کرد و کلی بازی کردی .دریغ از این که کمی ترس تو وجودت باشه....

در کل خوش گذشت فقط شب ها واسه ی خوابت اذیتم می کردی  می خواستی بغل باشی اونم فقط بغل من

فرصت واسه ی پارک بردنت خیلی کم بود ولی همون چند باری که بردیمت همچین هیجان زده شده بودی.و خودت به سرعت برق وباد سر سره بازی می کردی و...

 

واما پیشرفت هات در آستانه 26 ماهگیت

ماشالا دیگه واسه خودت خانمی شدی  محبت

از شیرین زبونیات هر چی بگم کم گفتم و بیشتر از اون از شیطنتاااااااااات که خیلی دختر شیطونی شدی. البته گاهی هم هست که خیلی خانم و حرف گوش کن میشی.و واسه ی انجام کارات یه جورایی با نگاهت ازم اجازه می گیری و اگه کمی با هات صحبت کنم قانع میشی اون کارو انجام ندی...

جمله بندیت کامل شده....

مامان جیش دارم.

مامان صبحانه می خوام.

مامان ،بابایی بستنی بخره.بستنی عروسکی...بستنی کوچیک

هر وقت میگم بیا مامان لباساتو بپوشم بریم بیرون...میگی  مامانی لباسام بُپوش برم سرسره اکواَن تیشه ..عباسی خدا منو نَنّازی ،بریم دی (دیر) شده.

همیشه در حال بوسیدن اونایی هستی که دوسشون داری اگه هم بگم فلانی رو بوس کن سریع این کارو انجام میدی ونازشون می کنی...

مدام در حال سلام کردنی بخصوص وقتی کسی از بیرون میاد یا صبح که از خواب بیدار میشی با حال ناز می گی:مامانی سلام (سَ یام)

یه حرکت جالب دیگه ت : دو دستت رو می بری بالا میگی خدافظ(خافظ) من رفتم....میری به سمت درب خونه  اکی ثانیه بر می گردی میگی سلام (سَ یام) من آمدم.....

تیکه کلام واسه ی تشکر ت میگی: مِسی ممنون

یه روز که موهامو رنگ کرده بودم..یه جوری نگام می کردی تو چهرمو  بهم می گفتی :مامان خوشِل(خوشکل) شدی.

یه روز که من شیفت بودم بابایی میگه دندونم کمی درد می کرد بهت گفتم بابایی ببین دندونم درد می کنه...تو یه راست بر میداری بهش می گی قند خوردی!!!!

واما این روزا بعد برگشتن از مرخصی رفتم تو کار پروژه از پوشک گرفتنت ..همیشه لحظه ایی که جیش داری میگی مامان جیشام ریخت دشویی برم..ولی وقتی میبرمت توالت کلی وایمیستم  ولی آخرم خودتونگه میداری...همین که از توالت میایم بیرون چند لحظه بعد یادت میاد که باید کاراتو انجام بدی........اما این اواخر دیگه پیشرفت کردی  کارت رو انجام میدی فقط باید حواسم بهت باشه...

در کل کاملا کلمات رو واضح میگی در جمله بندیتم تقریبا مشکلی نداری.همش در عرض این یک ماه اخیر اوج  پیشرفتت بود...چند تااز کلماتی که در حال حاضر حضور ذهن دارم:

بفرمایید(بفمایین)  گردنبند(دنبندن)   گوشواره(گوشباره)

 

در ادامه چند عکس.....

 

 5454

 

 Bn

 

 

Gh

 

 

 Kj

 

Df

 

 

 

As

 

Ty

 

 

Uy

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

زینبی
31 شهریور 93 22:00
سلام گلم. خیلی خیلی نظر دارم. اما در اسرع وقت میام بگم. میدونی چقدر سرم شلوغه.
مامان ملیناکیانا
1 مهر 93 7:36
عزیزمممممممممممممم ماشالله چقدر نازوخوردنی شده پرنیاجونم انشالله همیشه به سفر باشید و سفرتون همراه با سلامتی.... از وابستگی که نگو؛ ملینا هنوز که هنوزه با اینکه من بیشتر با کیانا هستم و پیش اون میخوابم ولی بازم یه لحظه که منو دست خالی میبینه خودشو میندازه تو بغلم
مامان مریم
پاسخ
سلام مریم جون....منم واست آرزوی بهترین لحظات رو بخصوص در کنار دخمل های نازت دارم ....وابستگی بچه ها به ماماناشون زیاد خوب نیست امیدوارم کم کم این وابستگی کم تر بشه...
ميترا
3 مهر 93 10:48
پرنيا خانوم خوشگل تولدت مبارك..........مريم جون سه تا كيك اوههههههه.....منم ميخوام تابستون خوبي بود ايشالله همهي تابستونها و همهي سالهاي عمرت پربركت و پر از شادي باشه پرنيا خانوم ما هم ديديمت و حسابي خوشحال شديم از ديدنت
مامان مریم
پاسخ
لطف داری میترا جون...آخه تولذ یه هویی شد..شیرینی فروشی هم روز تعطیل بود و کیک درست حسابی نداشتن...واسه ی همین مجبور شدیم دو تا کیک کوچیک بخریم اون سومی شم هنرای خاله صدیقه است خودش درست کرده
سودابه
5 مهر 93 22:21
ایییی جووووووووونم دلم یه ذره شد یادش بخیر چقد سر اون مانکنه خندیدیم یه عالمهههههههه بوس
مامان مریم
پاسخ
سلام عزبزم بعد اون تماس تصویری که با هم داشتین و من شیفت بودم ...وقتی اومدم میگه مامان عمه دوست ندارم...آخه دلش می خواسته باهات صحبت کنه تو هم که باید میرفتی سلف .خلاصه کلی واسش خندیدم...
سودابه
6 مهر 93 19:28
اییییییییییییییییییییی جووووووووووووونننننننننننننم من آخر یه روز قورتش میدم [قهقهه
مامان مریم
پاسخ
شیطونی شده حسابی از نظر بلبل زبونی بخصوص...
مامان منصوره
9 مهر 93 10:15
سلام سلام همیشه به سفر اومدید شمال ؛ خوش گذشت؟در خدمت بودیم.. انشاالله همیشه شادی باشه سهمتون
مامان مریم
پاسخ
سلام منصوره جون...ممنون از لطفت حیف مرخصیم کم بود نشد زیاد بمونیم
سلام
14 مهر 93 9:55
داشتم وبلاگای بچه ها رو نگاه می کردم که در چه سطحی و چجورین به شما بر خوردم خوبه زحمت کشیدین و احتمالا با کلی مشغله وبلاگشو تنظیم کردین! دوسدارم تشریف بیارید وبلاگ عزیز ما رو هم نگاه کنید و ببینید همسر بهترینم و مادر گران پسرم چقققققددددرررر ذوق و سرمایه محبت و عاطفه و شوق نشون داده.http://feghseli.blogfa.com/
مامان مریم
پاسخ
ممنونم ارادت دارین...وبلاگ گل پسرتون هم زیبا بود.