نه ماهگی
نه ماه شدنت مبارک عزیز دللللللللللللللللللللللللللللللللللم
البته با چند روز تٱخیر .....معذرت می خوام دختر گلم . این روزا حسابی درگیر بودم....
وامااااا 9 ماهه که با خودت شور و شوق و شادی به زندگیمون آوردی و من و بابایت رو خوشبخت ترین بابا و مامان دنیا کردی..........
فدای تو دختر نازم بشم .....
خیلی دوست داریم .....خیلی زیییییییییییییاد.......
واما ....این روزا هزار ماشالله حسابی داری پیشرفت می کنی و واسه ی خودت سینه خیز می ری و از حالت دراز کشیده خودت رو بلند می کنی و می خوای که بنشینی. یه جا آروم و قرار نداری .کنارمون که میزاریمت می خوای خودت رو سریع بلند کنی و وایستی!
وقتی باهات حرف میزنیم متوجه میشی...یه عکس پسر ناز کوچولو روی دسکتاپ کامپیوتر گذاشتیم شبیه خودته بهش میگیم داداشی ..... تا که بهت میگم پرنیا داداشی کجاست ؟ سریع رو تو به سمت کامپیوتر می کنی و وقتی میبینیش شروع می کنی به حرف زدن با هاش میگی دا دا و حسابی ذوق می کنی
عروسکات و یه قاب نی نی ناز هم تو اتاقت هست وقتی میگم نی نی کجاست ؟ دستات رو میاری بالا براشون دست تکون میدی
از همون وقتی که نی نی بودی عاشق تلوزیون بودی اما اجازه نگاه کردنش رو نداشتی اما حالا دیگه واسه ی خودت حسنی رو نگاه میکنی کلی ذو ق می کنی و بالا وپایین می پری.
عاشق تبلیغات تلوزیون هستی و هر کجا خونه که باشی تا که صداشو بشنوی سریع به سمتش بر می گردی تا ببینی
دیگه الان معنای دَر دَر رو خوب میفهمی بس که این چند روز همیشه می رفتیم بیرونا حسابی دَر دَری شدی تا که ببینی بخصوص بابایی داره لباس می پوشه وسمت در می ره شروع می کنی به بال بال زدن و خودت رو میندازی تو بغلش و میگی دَر دَر،دَر دَر .
شیر خوردنت هم با حال شده مثل پیشی ها شیر می خوری وسریع به حالت چهار دست و پا بر می گردی و باز هم بازی می کنی و ادامه شیر خوردن
کلمات جدید هم یاد گرفتی؛
ای جونم......دیگه الآن بهت بگیم بگو بابا ، ماما ، دَر دَر ، مَ مَ ، بَه بَه تکرار می کنی.
آب رو هم بعضی وقتا میگی ..
سجاد رو به حالت کشیده میگی تَجاد.
به حیوونا میگی تُو تُو...............وقتی هم بابایی رات میبریم میگی تا تا
ایشالله اگه همین جور پیشرفت کنی به زودی زود کلمات بیشتری رو میگی
اگه یه پارچه یا چادری دستت باشه اسباب بازی هاتو زیرش قایم می کنی باز خودتم باهاشون دَتی می کنی یه چند روزیه این کارو یاد گرفتی واسم خیلی جالب بود چون باهات تا حالا دَتی می کردیم ولی این جوری نه دلم می خواد که بخورمت
پرنیا کوچولی مامان در حال مسابقه با دایناسور و بع بع ایی نازش
بقیه عکس ها در ادامه ی مطالب