هشت ماهگی
هشت ماهگیت مبارک دختر مهربونم........
دختر گلم امروز هشت ماهه شدی باورم نمیشه هشت مااااااااااه گذشت انگار همین دیروز بود که لحظه شماری می کردم واسه ی اومدنت . خیلی زود گذشت میترسم این روزای باقیمونده هم زود بگذره و فقط یه مشتی خاطره از دوران شیرخوارگیت واسم بمونه. میخوام از لحظه لحظه این روزا نهایت استفاده رو ببرم.
از عطر تنت سیر نمیشم اخه بهترین بوی دنیا رو میدیییییییییییییی.
عید هم داره نزدیک میشه و سال 91 که بهترین سال زندگیم بود ، داره کم کم تموم میشه .امسال واسه من و بابایی سراسر خوشی و لحظات شیرین بود. و روزها و اتفاقات خوب یکی یکی اومد سراغمون و بهترین و خوشحال کننده ترین روز، روز تولد تو بود واسه همین سال 91 شد بهترین سال زندگیمون. خدا جونم به خاطر این همه لطفی که نصیب ما کردی ازت ممنونممممممممم.
وای که نگو چقد دلمون واسه ی همه تنگ شده .امسال قرار شده تعطیلات ،خانواده ها بیان دیدنمون.آخه به من یک هفته بیشتر مرخصی نمیدن وبخوای این همه مسافت رو بکوبی بری فقط خستگی تو تن مون می مونه . وتو هم اذیت میشی .واسه ی همین تصمیم گرفتیم بعد تعطیلات که بتونم بیشتر مرخصی بگیرم سه تایی با هم بریم یه آب وهوا عوض کنیم وحسابی خوش بگذرونیم.
دختر نازم جایی هم که نیست ببرمت بیرونا. ولی واسه ی این که کمی حال وهوات عوض بشه با ماشین دور خیابونا دور میزنیم تا حداقل محیط خونه واست تکراری نشه .نمیدونم شاید کمی که بزرگتر بشی احتمالا"حسابی بهونه گیری کنی .یکی از همکارام که دوست جونیم هست قراره ماه دیگه نی نی شون به دنیا بیاد اسمش خاله مریم .ایشالله به سلامتی پسر نازشون به دنیا بیاد که حداقل یه همبازی داشته باشی.
وامااااااین روزا دیگه خیلی شییطون بلا شدی با بابایت حسابی شیطونی میکنی با همدیگه شروع میکنین به جیغ زدن اصلا" خسته نمیشی بعضی وقتا دیگه من میگم بس ، گناه داره گلوش درد میگیره تا اینکه به سرفه میفتی . وقتیکه سرفه ت می گیره اگه بگیم آخه!! شروع می کنی به سرفه کردن الکی ،خودتم خندت می گیره و خودت رو لوس لوسی و موش موشی می کنی که اون لحظه دل مامان واست غش میره..که می خوام یه لقمه ت کنم.
شعر خوندن رو دوس داری وقتی واست شعر می خونم کلی ذوق می کنی .بخصوص سوره کوثر رو هر وقت واست می خونم انقده خوشت میاد. اولش با مزه تو چشمام نگاه می کنی شروع می کنی به خندیدن وبعدشم باز موش می کنی ایشالله خیلی زود خودت یاد بگیری بخونی با اون صدای نازت که اون موقع حتما" قورتت میدم .
صدای کلید انداختن بابایی که میشه انقده ذوق زده میشی سریع نگاه تو به طرف درب خونه میندازی و منتظری بیاد بغلت کنه. بس که دختر لوس بابایی هستی
مگه این روزا میزاری مامان نمازش رو بخونه. اولش که چیزی نمیگی ،ولی وقتی طولانی میشه عادت کردی که بیای پیشمم چادرو بزارم روی سرت و کتاب دعاهای مامی رو بگیری بعدش یه نگاه بهم میندازی اگه ببینی حواسم پرت هست سریع میزاری توی دهنت..
موووووووووووووووووووووووووووووش.فعلا" بااااااااااااااااااااااااای.
بقیه عکس ها رو در ادامه مطالب میزارم....
مویی دیگه واسه عروسکت نگذاشتی مامان
اینجات هم مشغول فوتبال نگاه کردنی
عاشق حموم رفتنی
و اینم بعد حموم آخه .............
خوراکی مامانی رو کش رفتی و خوشحالی
پرنیا تسبیح به دست