خبر خبر خبرای خوش داریم ماااااااااااااا
هنوز به خونه نرسیده بودیم باباصادق ( آقای پدر ) اصرار داشت که خبر خوش رو به خانوادهامون بگیم منم که دیدیم خیلی ذوق زده است دلم نیومد که بگم نه , تا اینکه مامانامون با شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدن و انگار منتظر همچین خبری بودن و اینقدر سفارش میکردن که مراقب خودم باشم, آخه با شغلی که من داشتم اونا خیلی دل نگرون بودن که خدایی نکرده اتفاقی واسه من و مسافر کوچولومون نیفته. ...
نویسنده :
مامان مریم
7:29